بخش پنجم :
www.farsnews.com/news
برشی از خون دلی که لعل شد»
۳شاعر عراقی که رهبر انقلاب گمشده خود را در اشعار او یافتند.
جواهری شاعر
ادبیات معاصر عرب در مجموع نتوانسته علاقهام را جلب کند؛ چون در قسمتهایی از آن چیزهایی یافتهام که منافی ذائقه عربی و زبان عربی است. به ویژه باید از سبک متأثر از سبک و محتوای ادبیات اروپایی یاد کنم.
که نه ادبیات عربی است و نه ادبیات اروپایی بلکه چهره مسخ شدهای است که هر طبع سالم و ذوق سلیمی آن را پس میزند. لذا در جستوجوی آن ادبیاتی برآمدم که با زبان عربی لذتبخشی که با آن خو گرفتهام، سازگار بوده و زبان و سبک آن، از اصالت برخوردار باشد.
من آثار نویسندگان و شعرای بزرگ معاصر مصری، شامی و عراقی را خواندهام؛ اما گمشده خود را از جمله - در سرودههای محمد مهدی جواهری، شاعر عراقی، یافتم. جواهری به دلیل پرورش ادبی و دینی اصیل خود در خانواده معروف جواهری و محیط دینی و ادبی نجف، زبان و بیان عربی اصیلی دارد؛ کما اینکه توجه به رنجها و آرزوهای مردم و تأثیرپذیری از آن، از ویژگیهای برجسته شعر او است. ویژگی دیگرش، مواضع شجاعانه او در مقابله با حاکمان ستمگر است، که به خاطر آن بارها بازداشت و زندانی شد.
وقتی دوست لبنانی ادیب و فاضلم، مرحوم سید محمدجواد فضلالله از انقلابیگری و مواضع باصلابت جواهری برایم گفت، به این شاعر بیشتر علاقهمند شدم. او همچنین از قصیدهای که جواهری در برابر مرحوم محمد حسین کاشفالغطاء انشاد کرده بود، برایم گفت؛ که این قصیده، کاشفالغطاء را عمیقاً تکان داد و از بس از آن خوشش آمد، زمام اختیار از کف داد و فریاد کشید: به خدا قسم تو متنبّی این عصری! و جواهری بلافاصله پاسخ داد: شیخنا! متنبّی شاعر سیفالدوله بود و من شاعر سیفالاسلامم! که مقصودش از سیفالاسلام (شمشیر اسلام) همان خود کاشفالغطاء بود.
از شما چه پنهان، من هنگامی که برخی قصاید جواهری را خواندم، گریستم. قصیده لالایی گرسنگان» (تنویمةالجیاع) از آن جمله است:
نامی جیاع الشعب نامی حرستک آلهة الطعام
نامی، فإن لم تشبعى من یقظة فمن المنام
اما وقتی در این قصیده ابیاتی را خواندم که حاکی از برداشت نادرست از دین و وظیفهی علمای دین است، متأثر شدم. وی میگوید:
نامی علی تلک العظات الغرّمن ذاک الامام
یوصیک أن تدعى المباهج واللذائذ للئام
وتعوّضی عن کل ذلک بالسجود و بالقیام
من در همان وقت در حاشیه صفحه کتاب ملاحظهام را نوشتم و از اینکه حقیقت رسالت انقلاب اسلام از فکر شاعر دورمانده، تعجب خود را ابراز داشتم. ولی بهراستی آیا این سخن شاعر درباره وعاظ السلاطین است که مأموریت تخدیر مردمان را به نام دیندارند؟! اگر مقصود او این واعظان بوده، شایسته میبود که آنها را در سخن خود مشخص میکرد.
همچنین از جمله قصاید جواهری که مرا عمیقاً تکان داد، روز شهید» (یوم الشهید) است که در آن میگوید:
تبا لدولة عاجزین توهموا أن الحکومة» بالسیاط تُدامُ
وإذا تفجرت الصدور بغیظها حَنَقاً، کما تتفجر الألغامُ
فإذا بهم عصفا أکیلا یرتمی وإذا بما رکنوا إلیه رکامُ
خواندن ابیات قصیده ای سیاهی؛ همه جا را فراگیرد!» (أطبق دُجی) در من طوفانی به پا کرد:
أطبق دجی، أطبق ضبابُ أطبق جهامّا یا سحابُ
أطبق علی متلبدین شکا خمولهم الذباب
أطبق علی المعزا یُرا دُبها علیالجوع احتلابُ
أطبق علی هذی الکروش یمطّها شحم مذابُ
أطبق: فأنت لهذه السوءات عاریة حجابُ
کن سترها لاینلج صبحٌ و لایخفق شهابُ
ادامه دارد .
درباره این سایت