محل تبلیغات شما

بخش دوم :

www.farsnews.com/news

برشی از خون دلی که لعل شد»

۳شاعر عراقی که رهبر انقلاب گم‌شده خود را در اشعار او یافتند.

 

بیان فصیح و عامیانه

در سفر به عراق می‌کوشیدم فقط به عربی حرف بزنم، ولی گاه با مشکل تفاوت میان زبان فصیح و عامیانه مواجه می‌شدم. ازجمله اینکه مادرم مرا فرستاد که از بقال محله برنج بخرم. در بقالی زنی فروشنده بود. به عربی به او گفتم: شما برنج دارید؟ (برنج به عربی فصیح: رُزّ، و در گویش محلی عراق: تِمّن گفته می‌شود) با تعجب گفت: رُزّ چیست؟ شروع کردم با ایما و اشاره معنای رُزّ» را برایش توضیح دهم ولی نفهمید. و برای آنکه خود را راحت کند، گفت: ما رُزّ» نداریم! به نزد مادر آمدم و جریان را به او گفتم . ایشان خندید و گفت: باید بگویی تِمّن» نه رُزّ» . سپس ایشان خودش رفت و تِمّن» خرید.

به خاطر علاقه به زبان عربی، در سفر به عراق به دنبال منطقه‌ای می‌گشتم که به فارسی حرف نزنند. و از آنجا که ساکنان شهرهای مقدس غالباً فارسی را خوب می‌دانند، از کاظمین به بغداد می‌رفتم تا فقط عربی حرف بزنم.

یک روز در ساحل دجله قدم می‌زدم. به یک قهوه‌خانه رسیدم و داخل شدم و نشستم. رومه‌ای برداشتم، سیگاری آتش زدم و سفارش چای دادم. قهوه‌خانه شلوغ نبود، تعداد اندکی مشتری داشت. دیدم کارگر قهوه‌خانه درحالی‌که چای می‌ریزد، با تعجب به من نگاه می‌کند و با رفیقش حرف میزند. بعد چای دیگری سفارش دادم. وقتی خواستم بیرون بروم و پول پرداخت کنم، تصویری که در قهوه‌خانه آویخته بودند و نشان می‌داد صاحب قهوه‌خانه مسیحی است، نظرم را جلب کرد. آنگاه علت تعجب کارگر قهوه‌خانه را - که دیده بود یک مرد معمم در قهوه‌خانه‌اش نشسته - دریافتم.

یک‌بار هم در خیابان‌های بغداد می‌گشتم و راه را گم کردم. از رهگذری سراغ شارع الرشید (خیابان ) را گرفتم. چون اگر به آنجا می‌رسیدم، دیگر می‌دانستم چگونه به کاظمین برگردم. از لهجه‌ام فهمید ایرانی‌ام. به فارسی گفت: شارع الرشید را می‌خواهی؟!

ترجمه از عربی

در سال ۱۳۳۸ یا ۱۳۳۹ هنگام اقامت در قم، به خانه‌ آقای شیخ محمد کَرَمی که از علمای خوزستان است، برای مطالعه‌ کتاب‌های عربی معاصر رفت‌وآمد داشتم. ما برخی از کتاب‌های جبران خلیل جبران را می‌خواندیم. در آن زمان کتاب اشک و لبخند جبران را ترجمه کردم و هنوز آن ترجمه را که نخستین کار من در زمینه ترجمه از عربی به فارسی است، دارم. پس از آن، نوشته‌هایی از محمد قطب و سید قطب را ترجمه کردم که بیشتر آن ترجمه‌ها در داخل سلول‌های زندان صورت گرفت.

بیشتر کتاب شبهات حول‌الإسلام (شبهه‌هایی پیرامون اسلام) نوشته‌ محمد قطب را ترجمه کردم؛ بعد مطلع شدم این کتاب را پیش از من دو بار ترجمه کرده‌اند. لذا آن را رها کردم. کتاب المستقبل لهذا الدین ( آینده در قلمرو اسلام) نوشته‌ سید قطب را هم ترجمه کردم. این کتاب در ذهن من مطالب بسیاری را برای اندیشه و تحقیق برانگیخت که آن‌ها را به کتاب افزودم. این افزوده‌ها ساواک را بیشتر تحریک کرد. کتاب الإسلام و مشکلات الحضارة (اسلام و مشکلات تمدن) نوشته‌ سید قطب را نیز با مقدمه‌ای مهم ترجمه کردم.

ازجمله ترجمه‌های دیگرم از عربی به فارسی، بخش نخست تفسیرفی ظلال القرآن (در سایه‌سار قرآن) - چاپ ششم - بود. احمد آرام تمام چاپ اول کتاب را ترجمه کرده بود، ولی مرحوم سید قطب در چاپ ششم مطالب زیادی به کتاب افزوده بود. یکی از آقایان به من پیشنهاد کرد که این کتاب را در ازای دریافت ۲۵۰۰ تومان ترجمه کنم. وضع مالی من هم در دهه‌ ۵۰ سخت بود؛ لذا این پیشنهاد را پذیرفتم. من به‌شدت تحت تأثیر این کتاب بودم و آن را با تمام احساسات و عواطف خود ترجمه کردم. همچنین، در جهت تلاش برای ارائه‌ نظریه‌ امامت به جامعه در چهارچوب درست و اصیل اسلامی آن، کتاب صلح امام حسن تألیف شیخ راضی آل یاسین را ترجمه کردم. کما اینکه کتاب‌های دیگری نیز ترجمه نمودم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها